رسانهای میشود، در بی کفایتی و بی مبالاتی سران کشور در وقوع این اتفاقان حرج...ی نیست بلکه سخن از رسانه ای کرده انها به صورت عمدی است که در گذشته کتمان می شد؛ آیا واقعاً اینگونه است؟ اولا شخصا از اخبار بسیاری مانند قتلهای زنجیرهای و مانند آن باخبرم که هیچوقت رسانهای نشد (یعنی نگذاشتند بشود) و ثانیا عمده اخبار اخیر درباره افراد گمنام نبوده است، یا درگیران- اعم از ضارب و مضروب- سرشناس بودهاند، که طبعا حتی در گذشته هم نمیشد آن اخبار پنهان شوند یا گستردگی موضوع به حدّی بوده که پوشاندن آن ممکن نبوده است.
یکی آن را خط و نشان حاکمیت در به کارگیری خشونت، خطاب به معترضان سیاسی میبیند. مستند حیرتانگیز «شوک» درباره برخورد نیروی انتظامی با سارقان مسلح و تصویربرداری همزمان و نشاندادن قتل سارقان جلو دوربین تلویزیونی تنها چندروز پیش از سالگرد ۲۲ خرداد بود. این چه معنایی میتواند داشته باشد؟ هم رفتار سارقان با گروگانها و هم هدفگیری آنان روی فیلمهای خشونتبار را- که همه میدانیم«فقط فیلم هستند»- سفید میکرد. همینطور است حمله نیروی انتظامی به خانهی گروگانگیرانی در شیراز که در ازای آزادی گروگان خود طلب پول کرده بودند. در هر دو فیلم یکی از نیروهای انتظامی و یکی از تصویربرداران تیر خوردند. شاید از زمان پخش فیلمهای زمان جنگ تا کنون، ایندست تصاویر با این آشکاری به نمایش درنیامده بود. سوال اینجاست چرا اینگونه تلویزیون رژیم دست به نمایش خشونت عریان زده است؟
عدهای از بهبازیگرفتن افکار عمومی و انرژی و وقت فعالان وب درباره این گونه رخدادها میگویند. حرف بیراهی نیست اما واکنش به اخبار اجتماعی، بخشی از حساسیت و وظیفه کسانی است که نگران آینده ایران هستند. پرداختن به این اخبار اشکالی ندارد و نوعی روشنگری است، اما فراموشکردن دیگر اهداف اشتباه است.
یک نگاه دقیقتر به برخورد با حوادث بالا زیر عنوان قصاص، تلافی، درس عبرت یا مانند آن توسط رژیم جای کار دارد. قوانین مناسب چون لباسی به تن جامعه روزگار خود هستند. برای عرب بدوی آن زمان، آن قوانین میتوانسته گونهای نظم اجتماعی به بار آورد، اما حالا چطور؟ پروکروست در اساطیر یونان کسی بود که افراد را بروی تختی میخواباند که از دید او معیار تناسب قامت بود، کوتاهها را آنقدر میکشید تا بلند شوند و پای بلندقدان را میبرید تا کوتاه شوند. از دید برخی نحوه اجرای قوانین اجتماعی نباید بر اساس انسان تنظیم شوند بلکه انسان باید خود را با آن تنظیم کند. اگر اجرای قوانین قدیم با شدت و حدت رایج و رسانهای شود انسان که موجودی عادتپذیر است، خود و اندیشهاش را با آن تنظیم میکند و زمینه برای باوراندن دیگر مشخصات آن فرهنگ و آن منابع اقتدار فراهم میشود. شاید به نظر عجیب بیاید ولی خصلت عادتپذیری انسان را نباید به هیچ عنوان دستکم گرفت.
همه سخنان بالا به کنار، با استفاده از همین ویژگی عادتپذیری نکته پایانی را میگویم. آستانه تحمل در برابر یک پدیده با تکرار آن بالا میرود خواه امری جسمی مثبت مانند عادت به کار و تلاش یا منفی مانند اعتیاد باشد، خواه فکری و احساسی. شنیدن اخبار نابهنجار خشونتبار انگار آرام آرام دارد به عادت بدل میشود. دیگر کسی از شنیدن خبر خودکشی یک پسر و دختر بازداشتی یا قتل یک مربی و ورزشکار معروف به گونهای متاثر نمیشود که احساس کند باید دست به کاری بزند. فراموش نکنیم که بهار عربی با خودسوزی یک جوان آغاز شد و ما از آن زمان تا به حال موارد مشابه زیادی داشتهایم. اگر در جامعه ای این اعتیاد به اخبار بد موجود نباشد به سرعت در مقابل یک خبر هولناک واکنش نشان می دهد. اینکه پشت موج اخبار تاثرآور فکر و طراحی و هدایتی باشد که روان گردانان جمهوری اسلامی به طراحی آن پرداخته اند یا نه، این رخوت، سکون و عادت حاصل از تکرار آنها اصلا خوب نیست؛ عادتی که حتی ممکن است به اعتیاد بینجامد....کامران امیریبختیار....
یکی آن را خط و نشان حاکمیت در به کارگیری خشونت، خطاب به معترضان سیاسی میبیند. مستند حیرتانگیز «شوک» درباره برخورد نیروی انتظامی با سارقان مسلح و تصویربرداری همزمان و نشاندادن قتل سارقان جلو دوربین تلویزیونی تنها چندروز پیش از سالگرد ۲۲ خرداد بود. این چه معنایی میتواند داشته باشد؟ هم رفتار سارقان با گروگانها و هم هدفگیری آنان روی فیلمهای خشونتبار را- که همه میدانیم«فقط فیلم هستند»- سفید میکرد. همینطور است حمله نیروی انتظامی به خانهی گروگانگیرانی در شیراز که در ازای آزادی گروگان خود طلب پول کرده بودند. در هر دو فیلم یکی از نیروهای انتظامی و یکی از تصویربرداران تیر خوردند. شاید از زمان پخش فیلمهای زمان جنگ تا کنون، ایندست تصاویر با این آشکاری به نمایش درنیامده بود. سوال اینجاست چرا اینگونه تلویزیون رژیم دست به نمایش خشونت عریان زده است؟
عدهای از بهبازیگرفتن افکار عمومی و انرژی و وقت فعالان وب درباره این گونه رخدادها میگویند. حرف بیراهی نیست اما واکنش به اخبار اجتماعی، بخشی از حساسیت و وظیفه کسانی است که نگران آینده ایران هستند. پرداختن به این اخبار اشکالی ندارد و نوعی روشنگری است، اما فراموشکردن دیگر اهداف اشتباه است.
یک نگاه دقیقتر به برخورد با حوادث بالا زیر عنوان قصاص، تلافی، درس عبرت یا مانند آن توسط رژیم جای کار دارد. قوانین مناسب چون لباسی به تن جامعه روزگار خود هستند. برای عرب بدوی آن زمان، آن قوانین میتوانسته گونهای نظم اجتماعی به بار آورد، اما حالا چطور؟ پروکروست در اساطیر یونان کسی بود که افراد را بروی تختی میخواباند که از دید او معیار تناسب قامت بود، کوتاهها را آنقدر میکشید تا بلند شوند و پای بلندقدان را میبرید تا کوتاه شوند. از دید برخی نحوه اجرای قوانین اجتماعی نباید بر اساس انسان تنظیم شوند بلکه انسان باید خود را با آن تنظیم کند. اگر اجرای قوانین قدیم با شدت و حدت رایج و رسانهای شود انسان که موجودی عادتپذیر است، خود و اندیشهاش را با آن تنظیم میکند و زمینه برای باوراندن دیگر مشخصات آن فرهنگ و آن منابع اقتدار فراهم میشود. شاید به نظر عجیب بیاید ولی خصلت عادتپذیری انسان را نباید به هیچ عنوان دستکم گرفت.
همه سخنان بالا به کنار، با استفاده از همین ویژگی عادتپذیری نکته پایانی را میگویم. آستانه تحمل در برابر یک پدیده با تکرار آن بالا میرود خواه امری جسمی مثبت مانند عادت به کار و تلاش یا منفی مانند اعتیاد باشد، خواه فکری و احساسی. شنیدن اخبار نابهنجار خشونتبار انگار آرام آرام دارد به عادت بدل میشود. دیگر کسی از شنیدن خبر خودکشی یک پسر و دختر بازداشتی یا قتل یک مربی و ورزشکار معروف به گونهای متاثر نمیشود که احساس کند باید دست به کاری بزند. فراموش نکنیم که بهار عربی با خودسوزی یک جوان آغاز شد و ما از آن زمان تا به حال موارد مشابه زیادی داشتهایم. اگر در جامعه ای این اعتیاد به اخبار بد موجود نباشد به سرعت در مقابل یک خبر هولناک واکنش نشان می دهد. اینکه پشت موج اخبار تاثرآور فکر و طراحی و هدایتی باشد که روان گردانان جمهوری اسلامی به طراحی آن پرداخته اند یا نه، این رخوت، سکون و عادت حاصل از تکرار آنها اصلا خوب نیست؛ عادتی که حتی ممکن است به اعتیاد بینجامد....کامران امیریبختیار....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر